عکس من
من به بی سامانی باد را می مانم و به سرگردانی ابر را

۱۳۹۰/۱۰/۲۴

نوازش


نوازشم كه مي كني حس مي كنم كه عاشقم
حس مي كنم رها از اين تلاطم دقايقم
نوازشم كه مي كني به گريه شعله مي كشم
درگير طوفانم ولي اسطوره ي آرامشم
با خنده ي تو آسمون از شادي گريه مي كنه
خدا تموم عشقش رو به ابرا هديه مي كنه
انگار همه فرشته ها ما رو تماشا مي كنن
وقتي كه تو مي خندي و گم مي شي تو دستاي من
رسيدن به تو مثل باور يك تولد ِ
با تو عزيز خونگي دنيا ي من زيبا شده
تو آخرين فرصت من براي عاشق شدني
مي ترسم از لحظه اي كه تو دست گريه بشكني
با خنده ي تو آسمون از شادي گريه مي كنه
خدا تموم عشقش رو به ابرا هديه مي كنه
انگار همه فرشته ها ما رو تماشا مي كنن
وقتي كه تو مي خندي و گم مي شي تو دستاي من...

پاشا محب

هیچ نظری موجود نیست: