عکس من
من به بی سامانی باد را می مانم و به سرگردانی ابر را

۱۳۹۱/۰۱/۲۱

ترین ها

نمی دونم ماجرا چیه، ما آدم ها اینقدر دنبال " ترین ها " هستیم. بهترین وسیله رو داشته باشیم، بهترین کار رو ، بهترین ظاهر رو  ، به بهترین نحو از عهده ی هر کاری بر بیایم. بهترین دوست باشیم، بهترین شاگرد باشیم، خلاق ترین باشیم،  ... و خلاصه  تاپ ترین باشیم در هر زمینه ای. این خوبه از چند جهت و بد هم هست از جهاتی دیگر

خوبه چون انگیزه ی پیشرفت کردن به ما آدم ها میده ، هر کجای مسیر باشیم میتونیم برای بهتر بودن تلاش کنیم. خوبه چون باعث پیشرفت ماست و راکد نبودن زندگی. از طرفی این بهترین بودنه اون قدر گاهی وقتا مهم میشه که باقی حالات ندید گرفته میشه . یعنی یا بهترین حالت یا بد ترین حالت. خوب و بد و متوسطی در کار نیستند. اینه که دنیا میشه سیاه و سفید.صفر و یک

خب این زندگی رو سخت می کنه، بهش استرس میده چون آدم پیشرفت و پس رفتش رو نمی بینه. انگار هدف رو گذاشتیم  سر یه بلندی و به هر نحوی می خوایم برسیم بهش. بعد از یه مدتی می بینیم که فقط هدف و رسیدن بهش برامون مهم شده و لذت زندگی رو از خودمون گرفتیم. ماجرا میشه کوهنوردی که فتح و رکورد سرعت اونقدر براش مهمه که از زیبایی کوه و طبیعت لذتی نمی بره. و گاهی اونقدر هدف مهم میشه که راه رسیدنش دیگه مهم نیست. و آسیب هایی که به خودش و دیگران هم...

یا مثلا دوست باید بهترین آدم و بی عیب ترین باشه و اگرنه بد ترین میشه. یا یکی می خواد بهترین دوست یکی باشه یا اصلا نباشه! ترین بودن خوبه ، ایده آل هر کسیه اما وقتی پای حس میاد وسط، تعریف و برنامه ی یکسانی براش نمیشه تعیین کرد. خب امکان داره آدم با یکی راحت تر باشه این دلیل این نیست که با دوست دیگه ای معذب باشه! 

 "ترین " بودن و به دنبال "ترین ها" بودن هم مثل خیلی چیزای دیگه خوبه و مهم، اما نه اونقدر که به خاطرش زیبایی های اطراف رو نبینیم. نه اونقدر که بخاطرش خودمون رو فراموش کنیم . نه اونفد که دوستی ها رو از دست بدیم. مهم اینه که بدونیم "ترین " بودن و به دنبال "ترین ها" بودن ، از اون دسته تعاریف ناب نسبی هستند که در راهش نباید طیف خاکستری بین مثبت و منفی رو از یاد برد و مثل همیشه تعادل رو رعایت کرد.  

۱ نظر:

حسام گفت...

به متنت دقت کنی می بینی که میدونی چرا.