عکس من
من به بی سامانی باد را می مانم و به سرگردانی ابر را

۱۳۹۰/۰۵/۰۹

انسان ، دشواری وظیفه است




انسان زاده شدن تجسّدِ وظیفه بود:

توانِ دوست‌داشتن و دوست‌داشته‌شدن
توانِ شنفتن
توانِ دیدن و گفتن
توانِ اندُهگین و شادمان‌شدن
توانِ خندیدن به وسعتِ دل، توانِ گریستن از سُویدای جان
توانِ گردن به غرور برافراشتن در ارتفاعِ شُکوهناکِ فروتنی
توانِ جلیلِ به دوش بردنِ بارِ امانت
و توانِ غمناکِ تحملِ تنهایی
تنهایی
تنهایی
تنهایی عریان.

انسان
دشواری وظیفه است.



در آستانه 
احمد شاملو

۱۳۹۰/۰۵/۰۶

زماني كه اميال دين شوند


چشمت را مي آموزي ، به رنگ ها آزمند مي شود.
گوشت را مي آموزي ، به نواي خوب آزمند مي شود.
شوق كردار نيك ، نيكي نهادت را در سرشت نابود كند.
شوق درست كاري ، از تو درست كاري بي تمييز بسازد.
زياده روي در عبادت ، تو را بازيگري مقلد كند.
زياده روي در موسيقي ، نواي سازت را دل آزار كند.
عشق به خرد ، تو را خرد مندي متقلب سازد.
عشق به دانش ، بهانه گيرت سازد.
اگر آدميان در بنيان خويش بمانند، جذب يا دفع اين اميال در آنان خلالي ايجاد كند. ولي اگر در حالت راستين خود نمانند، اين اميال در آنان چون غده اي بي درمان بگسترد. از زماني كه آدميان به اين اميال مفتخرند و براي شان حرص مي زنند، دنيا كور ِ كور شده است.
حتي زماني كه عمر اين اميال سرآيد، مگذارند به فراموشي سپرده شوند. به گرد خاطرش مراسم آئين برپا كنند و به پرستش درآيند . زانو زنند و در گردش گفت و گو كنند، بنوازند و نغمه سردهند. روزه بگيرند و رياضت كشند.
زماني كه اميال دين شوند، چگونه مي توان مهارش كرد؟؟ 


اين كتاب بي فايده است
توماس مرتون


۱۳۹۰/۰۴/۳۰

Us Against The World




Nicky:
Us against the world
Against the world
Us against the world
Against the world

Shane:
You and I, we’ve been at it so long
I still got the strongest fire
You and I, we still know how to talk
Know how to walk that wire

Mark:
Sometimes I feel like The world is against me
The sound of your voice, baby
That's what saves me
When we're together I feel so invincible

Shane:
Cause it's us against the world
You and me against them all
If you listen to these words
Know that we are standing tall
I don't ever see the day that
I won't catch you when you fall
Cause it's us against the world tonight

Nicky:
Us against the world
Against the world

Mark:

There’ll be days
We’ll be on different sides but
That doesn’t last too long
We find ways to get it on track
And know how to turn back on

Shane:
Sometimes I feel
I can’t keep it together
Then you hold me close
And you make it better
When I’m with you
I can feel so unbreakable

Mark:
Cause it's us against the world
You and me against them all
If you listen to these words
Know that we are standing tall
I don't ever see the day that
I won't catch you when you fall
Cause it's us against the world tonight

We’re not gonna break
Cause we both still believe
We know what we’ve got
And we’ve got what we need alright
We’re doing something right...

Shane & Mark:
Cause it's us against the world
You and me against them all
If you listen to these words
Know that we are standing tall
I don't ever see the day that
I won't catch you when you fall
Cause it's us against the world tonight

Us against the world
You and me against them all
If you listen to these words
Know that we are standing tall
I don't ever see the day that
I won't catch you when you fall
Us against the world
Yeah it’s Us against the world, baby
Us against the world
Tonight

Nicky:
Us against the world
Against the world
Us against the world

"west life"


۱۳۹۰/۰۴/۲۷

خرده جنايات زناشوهري


لیزا متحیر از حالت ژیل ، نزدیک او می رود.
لیزا: دواهاتو خوردی؟

ژیل:  (عصبانی) درد من دوا بردار نیست! این دیگه چه مرضیه که هر بار یک حسی سراغم  میاد می خواین دوا به خورد من بدین؟

لیزا: (می زند زیر خنده) ژیل!

ژیل: تازه مسخره ام هم می کنی؟

لیزا: (دارد کیف می کند) ژیل محشره، حالت بهتر شده، داری خودت می شی؛ این تکیه کلام توست: " این دیگه چه مرضیه که هر بار یک حسی سراغم  میاد می خواین دوا به خورد من بدین؟" ! این خود خودته. همیشه از آدمایی که از خشم و غصه ، دلهره یا عصبانیتشون فرار می کردن و قرصای آرام بخش می خوردن بدت می اومد. فرضیه ات هم این بود که : این دوره زمونه مردم رو اونقدر ناز نازی کرده که حتا می خواد وجدان آدما رو هم به دوا ببنده ولی موفق نمی شه که انسان بودنمون رو معالجه کنه.

ژیل: (متعجب و خوشحال) راستی؟

لیزا: همیشه می گفتی عقل در این نیست که جلوی احساس رو بگیری، بلکه در اینه که همه چیز رو احساس کنی. هر طور که باشه.


*********
لیزا: اگه اشتباه نکنم دارین رو ماشین من بالا میارین!

ژیل: متاسفم

لیزا: نه نه ادامه بدین. به هر حال از رنگش متنفرم . همیشه دلم می خواست منحصر به فرد باشه.

ژیل: حالا دیگه کاملا تکه!


نمايشنامه اي از اریک امانوئل شمیت


۱۳۹۰/۰۴/۲۴

هدف و نتيجه


هدف از واژه ها رساندن انديشه هاست.
گر انديشه دريافت شود؛ واژه از ياد رود.
كجا مي توانم بيابم كسي را كه فراموش كرده واژه ها را؟


اين كتاب بي فايده است
توماس مرتون

۱۳۹۰/۰۴/۱۰

فكر كن

 

 

 

فكر كن

 

به باراني كه از پيراهنت مي‌گذرد

از پوستت مي‌گذرد

و از درون

تو را غرق مي‌كند

گروس عبدالملکیان