عکس من
من به بی سامانی باد را می مانم و به سرگردانی ابر را

۱۳۹۰/۰۳/۱۰




به شانه ام زدی
که تنهایی ام را تکانده باشی
به چه دل خوش کرده ای ؟!

تکاندن برف
از شانه های آدم برفی ؟!


گروس عبدالملکیان

۱۳۹۰/۰۳/۰۹

خير و شر


مي گويند دو خداست
يكي خالق خير و يكي خالق شر

اكنون تو بنما خير بي شر
تا ما مقر شويم كه خداي شر هست و خداي خير
و اين محال است زيرا خير و شر دو نيستند
و ميان ايشان جدايي نيست.


فيه ما فيه                                       
مقالات مولانا                                      

۱۳۹۰/۰۳/۰۷


اي فسانه!
مرا آرزو نيست 
كه بچينندم و دوست دارند
زاده ي كوه، آورده ي كوه
به كه بر سبزه ام واگذارند
با بهاري كه هستم در آغوش.


پ.ن. شعري از نيما يوشيج

۱۳۹۰/۰۳/۰۳

امان از دست آدميزاد

سلام
امروز از اون دسته روزايي بود كه خيلي دوست داشتني نيستن...
الان كه نگاه مي كنم مي بينم راس مي گفتي! كار اون پادشاه اخترك اول اونقدر ها هم مضحك نيست. حتما از اينكه دنيا سر ناسازگاري باهاش داشته ناراحت بوده و تصميم گرفته يه جورايي به دنيا نشون بده كه محكم تر از اين حرفاست... و فرضيات مسئله و طرز ديدش رو  طوري تغيير داده كه اين حس درش ايجاد بشه كه  همه چي طبق خواسته ي اونه. از همه چيز و همه كس، چيزي رو توقع داشت كه در توانشون بود يا مي خواستن انجام بدن. اعتراف ميكنم خداييش كار آسوني نيست... اما نمي توني منكر اين بشي كه از تنهايي رنج مي برد.   
مي دوني تو اين دنيا اين كه از اطرافيانت توقعي نداشته باشي و اونها رو همينطور كه هستن بپذيري كمك بزرگيه كه راحت تر زندگي كني . كمتر از كسي دلگير مي شي . اما جدا گاهي اين كار آسون نيست مخصوصا وقتي كسايي كه يه جورايي بهت نزديك ترن اونايي كه مي شناسنت. اونايي كه "دوست" صداشون مي كني به راحتي دست مي گذارن روي حساسيت هات و براي اينكه خودشون رو سبك كنن حرفا و رفتارايي از اونا مي بيني كه نمي توني منكر اين بشي كه جدا رنجيدي اونم وقتي جدا حقت نيست. وقتي راجع به اون مطلب و شرايط توضيح مي دي ،‌بحث مي كني، گاهي اشتباهت رو قبول مي كني سعي مي كني جبرانش كني. اما در جواب مي شنوي: الان ديگه برام مهم نيست ، قانعم نمي كنه ، نمي خوام گوش بدم. برام مهم نيست ناراحت مي شي يا نه ! مگه تو به ناراحت شدنم فكر كردي؟ و...  و اگر هم توضيحي ندي چون مي دوني اين حرفا رو مي شنوي گله هاي ديگه اي ازت مي  شه كه «ديگه آدم سابق نيستي ، عوض شدي و ...»
چرا وقتي آدما ناراحتن و كارا مطابق ميلشون پيش نمي ره  بقيه  رو مقصر مي دونن و همه چيز رو از ياد مي برند. همديگر رو محكوم مي كنن ، همه چيز رو له مي كنن؟ يا يه عده هم  خودشون رو ... اين دسته هم در حماقت و بي رحمي دست كمي از دسته ي اول ندارن!  چون هر دو تا انصاف رو تو قضاوت كنار گذاشتن.  و بازم بحث رعايت اين تعادل لعنتي پيش مياد...

خلاصه دوستم حكومت تو اين دنيا به روش پادشاه داستان چيز جالبي از آب در نمياد به گمونم يه وقتايي راه فراره تا راه حل. ميدونم ميدونم الان ميگي خب اين رعايت اعتداله كه...  ;) 

چقدر دلم مي خواد بدونم الان پادشاهه در چه حاله. به نظرت هنوز از حكومتش راضيه؟

                                                                                                               

۱۳۹۰/۰۳/۰۱

دوستي





دل من دير زماني است كه مي پندارد :
 دوستي  نيز گلي است ؛
مثل نيلوفر و ناز ،
ساقه ترد ظريفي دارد .

بي گمان سنگدل است آنكه روا مي دارد
جان اين ساقه نازك را - دانسته- بيازارد !
در زميني كه ضمير من و توست ،
از نخستين ديدار ،
هر سخن ، هر رفتار ،
دانه هايي است كه مي افشانيم
برگ و باري است كه مي رويانيم
آب و خورشيد و نسيمش « مهر » است
گر بدانگونه كه بايست به بار آيد ،
زندگي را به دل‌انگيزترين چهره بيارايد .
آنچنان با تو در آميزد اين روح لطيف ،
كه تمناي وجودت همه او باشد و بس .
بي‌نيازت سازد ، از همه چيز و همه كس .
زندگي ، گرمي دل هاي به هم پيوسته ست
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست .
در ضميرت اگر اين گل ندميده است هنوز ،
عطر جان‌پرور عشق
گر به صحراي نهادت نوزيده است هنوز
دانه ها را بايد از نو كاشت .
آب و خورشيد و نسيمش را از مايه جان
خرج مي بايد كرد .
رنج مي بايد برد .
دوست مي بايد داشت !
با نگاهي كه در آن شوق برآرد فرياد
با سلامي كه در آن نور ببارد لبخند
دست يكديگر را
بفشاريم به مهر
جام دل هامان را
مالامال از ياري ، غمخواري
بسپاريم به هم
بسراييم به آواز بلند :
- شادي روي تو !
اي ديده به ديدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
تازه ،
عطر افشان
گلباران باد .
 
"فريدون مشيري"

۱۳۹۰/۰۲/۳۱



من همه رنج به دل مي بندم
و همه تير ملامت به جگر
به خيالي كه مي آيد روزي
كه به ديدار رخت مي خندم
وز هر آن كس  كه بر آن شهر سفردارد
مي پرسم:
«داري از او خبري؟»


پ.ن. شعري از نيما يوشيج

۱۳۹۰/۰۲/۲۴

hhhh....


امان از وقتي كه براي چندمين بار دفترت با اسم هاي تكراري پر مي شه ... و تو باز هم عبرت نمي گيري !!!  اون موقع  بهترين كار اينه كه با مشت بزني توي صورت خودت.

۱۳۹۰/۰۲/۲۱

قصه هاي پريان


قصه هاي پريان اينطوري است روزي بيدار مي شوي و مي گويي: " فقط يك قصه ي پريان است" بعد با خودت مي خندي... اما چندان از ته دل نمي خندي؛ چون خوب مي داني قصه هاي پريان تنها حقيقت زندگي اند.

                                                                         نامه هايي به يك ناشناس
                                                                         آنتوان دو سنت اگزوپري

۱۳۹۰/۰۲/۱۸

Dream on






Every time that I look in the mirror
All these lines on my face getting clearer
The past is gone, it went by like dusk to dawn
Isn't that the way, everybody's got their dues in life to pay

Yeah, I know nobody knows
Where it comes and where it goes
I know everybody's sin
You got to lose to know how to win

Half my life in books' written pages
Lived and learned from fools and from sages
You know it's true
All the things come back to you

Sing with me, sing for the year
Sing for the laughter, sing for the tears
Sing with me if it's just for today
Maybe tomorrow the good Lord will take you away

Yeah, sing with me, sing for the year
Sing for the laughter, sing for the tear
Sing with me if it's just for today
Maybe tomorrow the good Lord will take you away

Dream on, dream on, dream on
Dream until the dream come true
Dream on, dream on, dream on
Dream until your dreams come true

Yeah, dream on, dream on, dream on
Dream on, dream on, dream on, dream on, oh

Sing with me, sing for the year
Sing for the laughter, sing for the tear
Sing with me if it's just for today
Maybe tomorrow the good Lord will take you away

Sing with me, sing for the year
Sing for the laughter, sing for the tear
Sing with me if it's just for today
Maybe tomorrow the good Lord will take you away
He'll take you away

 Neil patrick harris & Will



Download


۱۳۹۰/۰۲/۱۴

it is Official !



Dear past;

Please stop tapping me on the shoulders. I don't want to look back.


                                                                                      with regard
                                                                                             me