عکس من
من به بی سامانی باد را می مانم و به سرگردانی ابر را

۱۳۹۰/۰۸/۰۷

به گاه و بي گاه


 بايد اِستاد و فرود آمد 
بر آستان دري كه كوبه ندارد،
چرا كه اگر به گاه آمده باشي دربان به انتظار تو ست و 
                                                                       اگر بي گاه
به در كوفتن ات پاسخي نمي آيد.



در آستانه
 شاملو


پس نوشت : اسم اين پست در ابتدا (در آستانه) بود

۱۳۹۰/۰۸/۰۵

نيمه ي راه


و امروز من به اين نتيجه رسيدم كه از بزرگترين مشكلات من اينه كه توي دنيا ي نسبي ِ اطرافم ، دارم  در به در به دنبال قطعيت مي گردم .

پس نوشت:
از وقتي به اين نتيجه رو نوشتم  همش ذهنم مشغول بود . هم كاملا به نظرم درست مي آمد هم يه جاي كار ايراد داشت . ايراد كار در استفاده ي نادرست واژه "قطعيت" بود. واژه مقابل نسبي بودن ، مطلق بودنه.
(16 دقيقه ي بامداد ِ روز بعد)

۱۳۹۰/۰۸/۰۲

باغ آلبالو



همه ي ما، تمام عمر، دنبال باغ آلبالو ي خودمون مي گرديم ... به آب و آتيش ميزنيم ، هزار خطر رو به جون مي خريم،  پدر خودمون رو در مياريم ، ولي وقتي به دستش آورديم با تبر مي افتيم به جون درختاش... 


آواز ِ قو ي ِ آنتوان چخوف
محمد رحمانيان

۱۳۹۰/۰۷/۲۸

خطوط راست


يك خط راست تنها بر اساس يك زمينه  راست است و ما دو نفر بر پايه ي دو زمينه ي متفاوت حركت مي كنيم، و در آخرين تحليل تنها باقي مي ماند " نگاهي"  كه شما سوي من كرديد و مني كه اين نگاه را گرفتم يا برعكس، و خطي كه شما رويش حركت مي كرديد، از آن مطلقي كه بود تبديل به يك خط نسبي و پيچيده شد ،كه نه راست بود نه منحني  ...  تنها سرنوشت ساز.


در خلوت مزارع  پنبه
برنار-ماري كلتس

۱۳۹۰/۰۷/۲۷

Out Here Own My Own



Sometimes I wonder where I've been
Who I am
Do I fit in.
Make believing' is hard alone,
Out here on my own

We're always proving' who we are
Always reaching' for the rising' star
To guide me far
And shine me home
Out here on my own

When I'm down and feeling' blue
I close my eyes so I can be with you
Oh, baby, be strong for me
Baby, belong to me
Help me through
Help me need you

Until the morning sun appears
Making light of all my fears
I dry the tears
I've never shown
Out here on my own

When I'm down and feeling' blue
I close my eyes so I can be with you
Oh, baby, be strong for me
Baby, belong to me
Help me through
Help me need you

Sometimes I wonder where I've been
Who I am
Do I fit in
I may not win
But I can't be thrown
Out here on my own
On my own

Irene Cara


 

۱۳۹۰/۰۷/۲۳

اينجا مكاني براي پيوستگي افكار نيست

اينجا مكاني براي پيوستگي افكار نيست.
آسان نيست آزاد انديش يا كنجكاو باشي،
آسان نيست تمام عمر مجبور باشي دوئل كني.
دوئل به دولت، با جامعه، با مردم، با كار، با زندگي و با خودت.
آسان نيست كه بخواهي كه بداني كه هستي ، چه هستي  ، كجا هستي و چرا هستي.
 كي، چي، كجا و چرا آسان نيست.
آسان نيست در اين شرايط شعر گفتن.
من، تنها درونم را با اين گفته ها بيرون مي ريزم.

اين جنگ با زندگي رو بايد به صلح تبديل كرد. از درون به بيرون بايد به صلح رسيد.


تبرئه  شده
جسيكا بلنك و اريك جنسون

۱۳۹۰/۰۷/۱۷

وداع


طاهر : بيا فكر نكنيم امشب شب وداع  ِ  ، بيا مثل هر شب كتابمون رو بنويسيم.
عزيز : گرچه خيال بافتن معصيت ِ اما گناهش كمتر از اونِكه هنوز غم نيومده آدم غم بخوره



دلشدگان
كارگردان: زنده ياد علي حاتمي

۱۳۹۰/۰۷/۰۹

غروب


امروز بعد از مدت ها غروب خورشيد رو يه دل سير تماشا كردم . حال وهواي آسمون امروز يه طور ديگه اي بود. غروب پاييزي متفاوت با غروب هاي سرخ هميشگي . خورشيد اونقدر متفاوت بود كه آدم رو به شك مي انداخت . من نشسته بودم  وخورشيد آروم آروم ميرفت پشت كوه ها. مدت ها بود حركت زمين رو احساس نكرده بودم... كاش دوربيني بود با قدرت ديد دل آدم ها ...