عکس من
من به بی سامانی باد را می مانم و به سرگردانی ابر را

۱۳۹۰/۰۵/۰۶

زماني كه اميال دين شوند


چشمت را مي آموزي ، به رنگ ها آزمند مي شود.
گوشت را مي آموزي ، به نواي خوب آزمند مي شود.
شوق كردار نيك ، نيكي نهادت را در سرشت نابود كند.
شوق درست كاري ، از تو درست كاري بي تمييز بسازد.
زياده روي در عبادت ، تو را بازيگري مقلد كند.
زياده روي در موسيقي ، نواي سازت را دل آزار كند.
عشق به خرد ، تو را خرد مندي متقلب سازد.
عشق به دانش ، بهانه گيرت سازد.
اگر آدميان در بنيان خويش بمانند، جذب يا دفع اين اميال در آنان خلالي ايجاد كند. ولي اگر در حالت راستين خود نمانند، اين اميال در آنان چون غده اي بي درمان بگسترد. از زماني كه آدميان به اين اميال مفتخرند و براي شان حرص مي زنند، دنيا كور ِ كور شده است.
حتي زماني كه عمر اين اميال سرآيد، مگذارند به فراموشي سپرده شوند. به گرد خاطرش مراسم آئين برپا كنند و به پرستش درآيند . زانو زنند و در گردش گفت و گو كنند، بنوازند و نغمه سردهند. روزه بگيرند و رياضت كشند.
زماني كه اميال دين شوند، چگونه مي توان مهارش كرد؟؟ 


اين كتاب بي فايده است
توماس مرتون


هیچ نظری موجود نیست: