عکس من
من به بی سامانی باد را می مانم و به سرگردانی ابر را

۱۳۸۹/۱۰/۰۴

به آرامی آغاز به مردن می‌كنی


به آرامی آغاز به مردن می‌كنی
اگر سفر نكنی،
اگر كتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نكنی.

به آرامی آغاز به مردن می‌كنی
زمانی كه خودباوری را در خودت بكشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو كمك كنند.

به آرامی آغاز به مردن می‌كنی
اگر برده‏ عادات خود شوی،
اگر همیشه از یك راه تكراری بروی،
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،
اگر رنگ‏های متفاوت به تن نكنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.

تو به آرامی آغاز به مردن می‏كنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سركش،
و از چیزهایی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌كنند،
دوری كنی.

تو به آرامی آغاز به مردن می‌كنی
اگر هنگامی كه با شغلت‌ یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نكنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی،
كه حداقل یك بار در تمام زندگیت
ورای مصلحت‌اندیشی بروی. 

امروز زندگی را آغاز كن!
امروز مخاطره كن!
امروز كاری كن!
نگذار كه به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نكن!


۴ نظر:

مجید گفت...

چه شعر کوبنده ای!!
هر بندش وصف حال هر کدوم از ماست
من که با سه تاش درگیرم( 3و4و5 )
پس اگه ندیدی حلال کن!
راستی این شعر از کیه؟

olympus mons گفت...

اين گويا قرار در نقش تلنگري باشه كه به اين مرگ تدريجي دچار نشيم...

شعر ترجمه ي احمد شاملو است اما نمي دونم از كيه.

پروانه کوچولو گفت...

امیر میگه: پابلو نرودا شاعرشه

olympus mons گفت...

درست ميگه! الان كه گفتي يادم افتاد :)