عکس من
من به بی سامانی باد را می مانم و به سرگردانی ابر را

۱۳۸۹/۰۹/۲۹

بيكرانه

در انتهاي هر سفر 
در آيينه 
دار و ندار خويش را مرور مي كنم
اين خاك تيره، اين زمين
پاپوش پاي خسته ام
اين سقف كوتاه، اين آسمان
سرپوش چشم بسته ام 
اما خداي دل ! 
در آخرين سفر
در آيينه به جز دو بيكرانه كران
چيزي نمانده است.
گم گشته ام ، كجا!
نديده اي مرا؟!

                                                         حسين پناهي

۲ نظر:

پروانه کوچولو گفت...

این قدر سرگرم پیدا کردن خودم بودم و نیافتم که فرصت نشد تو رو هم ببینم:-<

ناشناس گفت...

دستان بسته ام آزاد نبود تا هر چشم انداز را به جان دربرکشم
هر نغمه و هر چشمه و هر پرنده
هر بَدر کامل و هر پَگاه ديگر
هر قلّه و هر درخت و هر انسان ديگر را.